الان اوضاع چطوره؟...

 "...می خواستم بزرگ بشم

درس بخونم مهندس بشم

خاکمو آباد کنم

زن بگیرم

مادر و پدرم رو ببرم کربلا

دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک

تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم

خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم

خب نشد

باید میرفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم دفاع می کردم

رفتم که ،دروغ نباشه ،احترام کم نشه ،همدیگرو درک کنیم

ریا از بین بره ،دیگه توهین نباشه ،محتاج کسی نباشیم

الان اوضاع چطوره...؟"

قسمتی از وصیت نامه تخریب چی نوجوان شهید کاظم مهدیزاده

شهادت، عملیات کربلای 1، مهران، ارتفاعات قلاویزان

 

آیا صاحب این عکس مشهور را می شناسید؟

احتمالا بارها عکس مذکور را دیده باشید . این عکس مربوط به نوجوان 13 ساله ی کرجی شهید علیرضا محمودی پارسا است که چند روز قبل از شهادتش گرفته شده  است که معصومیتی خاص را تداعی می کند.علیرضا در عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ماه سال 1361 مجروح وپس ازدوروزسخت ،در حالی که حضور سید الشهدا را بر بالینش با گفتن جمله صل الله علیک یا ابا عبدلله اعلام کرد به لقاء حق شتافت. وقتی  زندگی این نوجوان 13 ساله را کنکاش می کنیم، متوجه می شویم که چگونه جبهه به فرموده حضرت روح الله(ره) دانشگاه بزرگی بوده که مس وجودی رزمندگان را طلا می کرده است . عشق واقعی به شهادت رامی شود درگوشه گوشه ی زندگی به ظاهر کوتاه علیرضا و دست نوشته ها و آثار بجا مانده ازاو لمس کرد، چیزی که شاید برای بسیاری ازافراد جامعه امروزی ما  گفتنش هم سخت باشد، ملکه ی ذهن و رفتاری شهید علیرضا محمودی بوده است ....

 او توبه نامه ای دارد که چندی قبل از شهادتش بر روی نوار کاستی به یادگار گذاشته است.چند فراز از توبه نامه ایشان را مرور می کنیم؛ فقط قبل از خواندن آن یادمان باشد که این توبه نامه کسی است که هنوز به سن تکلیف نرسیده ولی نگران ترک اولی هایی است که ازاو سر زده است ..... 

ادامه نوشته