خواب روزمرگی­های ما در آرزوهای پرواز شهدا تعبیر می شود، چه خواب شیرینی و چه تعبیر تلخی ...! چه بی پروا با خواب­های غفلتمان عجین شده ایم و چه ناباورانه گوشهایمان را از شنیدین تعبیرشان مسدود کرده ایم ...! شهدا انگار شهر و دیار دیگری را اینگونه توصیف می نمایند، آن زمان که لب به سخن گشوده و قصر آمال و بهشت خرمان ما زمینیان را همچون میله­های قفس توصیف می کنند، و چه شکاف عمیقی بین باورهای ما رخنه کرده است، و چه مسافت های طویلی بین دانسته ها و بایسته های ما جولان می دهند.

مگر نه اینکه فطرت آدمیزاد با جستجوی کمال و اهداف والا عجین شده است ؟! و مگر کدام مسیر کمال است که از راه باریکه های شهادت گذر نکرده به خانه دوست می رسد؟! اگر از دریچه شهادت به آسمان لاجوردی کمال و آن غایت آمال انسانیت بنگریم آنگاه معنای آرامش خاطری را که در لابلای مزارهای غبار گرفته شهدا بر پیکره بی جانمان نقش می بندد را می فهمیم و واژه "اشک شیرین" برایمان گنگ و نا مفهوم نخواهد بود آنگاه که جوشش اشک از کلام بغض­ آلود مادر بی خبر از فرزند را مزه مزه کنیم ...!

شهادت ...! چه نام برازنده ای بر این پرواز باشکوهی ...! ما فقط می توانیم هجیت کنیم، معنای لغویت را از زبان آنانکه تو را به کام جان چشیده اند جویا می شویم ... .

- بگذارید بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر می‌کنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه می‌پرستم. آرزو داشتم که شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم. به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد.

شهید دکتر مصطفی چمران

- خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن  که برای تو برود.

شهید معلم مهدی رجب بیگی

- خداوندا، مرغ ناچیز و محبوس در قفس، چشم به تو دوخته و با لرزاندن بال‌های ظریفش آماده حرکت به سوی توست. ما نه برای اینکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستی بال و پر بگشاید، نه زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری، جز قفس بزرگتری برای این پرنده شیدا نیست. او می‌خواهد آغوش بارگاه بی‌نهایت را باز کنی و او را به سوی خود بخوانی.

شهید سعید هدی

- پروردگارا، جز شراب وصال تو چیز دیگری عطش مرا نمی‌کاهد و جز به دیدار تو چیزی دیگر عشق مرا خاموش نمی‌کند و جز دیدن رحمت تو در این کار اشتیاق مرا سیر نمی‌سازد.

شهید محمد حسین کاظمی

- خدایا، بارالها، معبودا، مولای مهربان، رحیم، کریم، رحمان، غفور و بخشنده من. ای ستار العیوب تو گواه و شاهد باش که من گناهکار و ناتوان دوست دارم دشمن چشمانم را در اوج درد از حدقه در آورد و دستانم را قطع کند و پاهایم را از بدن جدا نماید و قلبم را آماج رگبارهایش نماید و سرم را از تن جدا نماید تا دشمنان ببینند که اگر چه چشم‌ها و دست‌ها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفته‌اند اما یک چیز را نتوانسته‌اند از من بگیرند و آن ایمان من است و عشق به الله، معشوقم و عشق به شهادت و امام و اسلام.

شهید مرتضی شاه محمدی

کدام حکایت ناتمام شهادت را برایت بخوانم و به زبان کدام شهید این شهد شیرین را برایت وصف کنم تا چهره سخیف در نقاب کشیده این دنیای دون را برایت به تصویر کشم ...! کلام و توان ما قاصر است از این وصف بگذار به کلامی آشنا سخن بگوییم ... .

امیر الومنین علی (علیه السلام):

- بندگان خدا! شما را به ترک دنیا سفارش می کنم، دنیایی که شما را ترک می گوید هر چند شما جدایی از او را دوست ندارید، و بدن های شما را کهنه و فرسوده می سازد هرچند طراوت آن را دوست می دارید. پس در عزت و ناز دنیا با هم مسابقه ندهید، و فریب زیور و نعمت آن را نخورید و از رنج و دشواری آن ناله و زاری نکنید. آیا برایتان در آثار پیشینیان چیزی نیست که شما را از گناه باز دارد؟ (خطبه 99، نهج البلاغه)

- ای مردم شما در این دنیا نشانه ای هستید که تیرهای مرگ بر آن می نشیند. پدران ما که ریشه و اصل ما بودند رفتند، و فرع پس از رفتنش اصلش چه بقایی تواند داشت. (خطبه 145، نهج البلاغه)


شادی روح مطهر شهدا صلوات