جنونش به تماشا کشیده بود ...
عمریست زیر لوای پرچم ارباب ، سینه زنان و اشک ریزان حسین ،حسین گفته
است.حسین ،حسین گفته و عطشناک عاشقی کرده است.کار جنون که به تماشا کشیده
شود ؛جزء جزء وجودآدمی، حسین ،حسین گویان و رقص کنان به سوی سماء کشیده می
شود.حسین محور حق است ؛ و هر آنچه به دور محور حق بگردد ،لاجرم روزی ، جزیی
از اجزای وجودیش گردد...تن بی سر،عروجی عاشقانه می خواهد ؛لب عطشان ،عشقی اهورایی می طلبد.روز دهم 61 قمری را که به دهه 60 شمسی گره زدند؛حسینیان را معرکه جنگی پدیدار گشت که میدانش شد میدان کربلا و هر روزش ،روز عاشورا...
پنجمین کربلا که از راه رسید ؛رو کرد به آسمان حسین ،تب آلود و عطشناک :عشق تو را فریاد می زند ،حسین ! قطره دریا می طلبد حسین ! .آوای عاجزانه اش که سوار بر بال ملائک به آسمانها کشیده شدند؛ندا آمد که :بیا وبپیوند...
سر را که بردند ،تن بی سر رسم ادب به جا آورد،دو زانو و دست بر سینه ،صدای حنجره دریده شده اش را برای خدا آزاد کرد: لبیک ،لبیک یا حسین...
بهشت را بهانه ای جز یک عشق نیست.گوهر وجود آدمی عشق را حسین می بیند و حسین می شنود.فقط کمی عاشقی لازم است و شیدایی.این درها زود گشوده می شوند.نشانه ها که مهیا شود ؛معطلی دیگرجایز نیست ،لیلی بر دروازه های فردوس منتظر ایستاده است.بهایش فقط یک دل مجنون است و یک سر پر شور...
زیارت نامه شهدا