به گزارش پایگاه اطلاع رسانی گلزار شهدای تهران،در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) ،میان سنگ مزارها وجعبه های شیشه ای مزین شده با عکس شهیدان قطعه 26 ،دلهای مشتاق و چشمان جستجو گرمان ،ما را به سوی مادر شهیدی می کشاند که در کناره یک میدان مشغول شستشوی یک سینی پر از استکان است.استکانهایی که متعلق به گروهی از مادران شهدایی است که هر صبح پنجشنبه،قرارگاهشان در قلب قلعه 26 ،بر روی زیلوی پهن شده  ای به وسعت دلهای بی تاب و دلتنگشان است.اصرار که می کنیم درخواست گفتگویمان اجابت می شود.او خود را برایمان مادر شهید فرشید معصومی معرفی می کند و ما را در جواب خواسته مان برای لبخند در مقابل دوربین ،به تبسمی شیرین وجمله ای دل انگیز همراهی می کند "البته که لبخند می زنم، چون مادر یک شهید هستم"...
مادر شهید فرشید معصومی



لطف می کنید خودتونو برایمان معرفی کنید؟

من سکینه علی یوسفیان هستم.مادر شهید فرشید معصومی .پسرم سال 61 تو شلمچه عملیات رمضان شهید شد.14 سالش بود .در واقع 2 ماه بود که رفته بود تو 15 سال.دوم نظری بودند.ا ز طرف بسیج مدرسه نواب صفوی اعزام شدن.2،3 بار رفتن واومدن ولی مجروح نشدن.آخرین بار که رفتن ،عملیات رمضان بود که روز عید فطر به درجه رفیع شهادت نائل شدن.

از بچگی فرزندتون چیزی به خاطر دارید؟

یه بچه خوب .یه بچه عالی.خیلی با محبت بودن.خیلی سر به زیر بودن.وقتی که دوم ابتدائی بودن موقع اذان می رفت پشت بوم و اذان می داد.خیلی بچه با محبتی بود سفارش هم کرده بود که دختر خانومها حجابشونو رعایت کنن.حرف پدر ومادر رو هم گوش کنن

چیزی از زمانی که بدنیا اومدن در خاطرتون هست؟

موقع به دنیا اومدن چشمای سبز قشنگی داشت.بچه بسیار زیبایی بود.توبیمارستان براش جشن گرفتن.گفتن تا حالا همچین بچه ای اینجا به دنیا نیومده بود.وقتی بزرگ شدن قد بسیار بلندی هم داشتن ایشون.یادمه وقتی 10 روزشون بود بردمش شاه عبدالعظیم یه آقایی اونجا بودن ،به من گفتن ایشون عمرشون 14 ساله.هر چقدر بعد دنبالشون گشتم پیداش نکردم

مادر شهید فرشید معصومی در حال شستن استکانهای مادران شهدا




از نظر اخلاقی چه ویژگی هایی داشتند ورابطه شون با شما چه جوری بود؟


اخلاق بسیار خوبی داشتن.بسیار بچه سربزیری بودن.بچه درسخونی هم بودن .رابطه اش بامن
خیلی خوب بود.عالی عالی.ما با هم 14 سال اختلاف سنی داشتتیم.خیلی با هم خوب بودیم.موقعی که شهید شد من تازه 28 سالم بود.خدا ازش راضی باشه من که راضیم. فرشیدمن چون بچه خیلی پاکی بود،می گفت مامان اصلا غصه نخور .اصلا ناراحت نشو.زندگی می گذره .تا می تونی به همنوعات کمک کن.اون موقع کار می کرد ،یواشکی می اومد پولو می گذاشت تو کیف من. ایشون قرآن بسیار قشنگ می خوندن .استعداد فوق العاده ای هم داشتن.برای هواپیمایی ایشون امتحان داده بودن وقبول شده بودن.اومدن خونه ما گفتن آقا پسرتون چرا نمی یاد .گفتم این پسر من 14 سالش بود وشهید شده.

نحوه شهادتشو می دونید ،چه جوری به شما خبر دادن که شهید شدن؟

نحوه شهادتشو کسی اون موقع بهم نگفت.من اون موقع باردار بودم نمی تونستن بهم بگن.البته من چون ارتباط روحیم با ایشون قوی هست .خودم متوجه شدم.موقع شهادتش تو خونه حالم خیلی بد شد بدنم شروع کرد به لرزیدن.همون موقع گویا کاتیوشا بهشون می خوره از قفسه سینه واز پشت بیرون می یاد.همون موقع من تو خونه نا خوداگاه رفتم لباس مشکی پوشیدم.پدرشون که از جبهه اومدن،گفتم آقا فرشید کو؟گفتن که یکشنبه با هواپیما می یاد.اینو که گفت من فهمیدم که پسرم رفته پیش خدا.

آیا پسرتون وصیت نامه ای هم داشته؟

بله داشت.ولی موقعی که اسباب کشی کردیم از هفت چنار.همه وسایلمونو کامیون با خودش برد.کل اساسامونو بردن وما دوباره با هیچی زندگی مونو شروع کردیم.همه یادگاریهای بچه من از جمله وصیت نامه اش تو کامیون بود که بردنش.

قلب قطعه  26  و گردهمایی مادران شهدا 



آیا تا حالا شده مشکلی از شما به دست ایشون حل بشه؟

گاهی اوقات که مشکلی دارم نذرش می کنم.عکسش رو می یارم ومی ذارم جلوم وباهاش صحبت می کنم.آرومم می کنه.بی قراریم از بین می ره.ازش ممنونم وواقعا ازش تشکر می کنم.بهش می گم من ازت راضیم خدا هم ازت راضی باشه.من چون ارتباط روحیم باهاش قوی هست ،نشونه هاشو قشنگ می بینم.کاملا حسش میکنم.ا یشون به حضرت عباس خیلی علاقه داشتن براشون روضه حضرت عباس برگزار می کنم.

چقدر دلتون براش تنگ شده؟

دلم که خوب براشون خیلی تنگ شده.الان 30 ساله که من می یام بهشت زهرا.ولی خوب بچه های دیگمم هم هستن وجای ایشونو برام پر می کنن.من 7 تا بچه دارم.فرشید،فرشاد،فرهاد،فریبا،فرخ،فرانک وفرزین که فرزینم خیلی شبیه به فرشید هستش.فرشادم هم سه قلو بودن وقتی که به دنیا اومدن .دو تا از اونها رو تو همون بیمارستان دزدیدنشون.دستمون هم به جایی بند نبود.رفتن دیگه.سپردمشون دست خدا.حالا هم براشون دعا می کنم.نماز می خونم .برای خوشبختیشون نذر ونیاز می کنم.

آیا توصیه ای به ما ودیگران دارید؟

اولین چیزی که ازجوونها می خوام اینه که ،حرف پدر ومادرشونوخوب گوش کنن.عزت واحترام بهشون بزارن.خیلی.حجابشو نو رعایت کنن.مسئله محرم ونا محرم رو خوب رعایت کنن.ان شا الله در پناه خدا باشن از آدمهای بد.از خدا می خوام  هر چه زودتر امام زمان رو برسونن.تعجیل کنن درفرجشون.من عاشق آقام.خیلی دوستشون دارم .هر چی می خوام از خودش می خوام.تا حالا هم خیلی بهم کمک کرده.ان شاالله که زودتر بیان دیگه...

مزار شهید فرشید معصومی

                                      

استفاده ازمطالب فقط با ذکر منبع مجاز می باشد