شهیدی که خود را روی سیم‌های خاردار انداخته بودشهیدى را در فکه پیدا کردیم که ظاهراً براى عبور نیروها از میان سیم‌هاى خاردار، خود را روى آن انداخته بود تا بقیه به سلامت بگذارند.
 
فکه روایت‌ها دارد از بودن و ماندن، روایت‌هایی ناتمام برای همیشه، آنجا هم گنجی تمام نشدنی است؛ از کسانی که بر روی رمل‌ها تشنه جان دادند و کسانی که خود را گذرگاه کردند برای به سلامت عبور کردن همرزمانشان.

                                                       ***

سال 74 بود و فصل پاییز که در منطقه عملیات «والفجر یک» در فکه، میادین مین‌ را مى‌گشتیم تا جاهاى مشکوک را پیدا کنیم؛ بعد از کانالى که براى مقابله با حمله بچه‌ها زده بودند، میدان مین وسیعى قرار داشت.

نزدیک که شدیم، صحنه‌اى عجیبی را دیدیم؛ اول فکر کردیم لباس یا پارچه‌اى است که باد آورده اما جلوتر که رفتیم متوجه شدیم شهیدى است که ظاهراً براى عبور نیروها از میان سیم‌هاى خاردار، خود را روى آن انداخته است تا بقیه به سلامت بگذارند.

بند بند استخوان‌هاى بدن داخل لباس قرار داشت و در غربتى دوازده ساله روى سیم خاردار دراز کشیده بود؛ دوازده سال انتظارى که معبر میدان مین را هم به ما نشان مى‌داد؛ بعد هم فهمیدیم که لشکر عاشورا در این محدوده عملیات کرده است.

راوی: سید احمد میرطاهری