*روزگار جوانی و نوجوانی را دریابید

 

شهید سید حمزه سجادیان-پدر 4 شهید

گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید. ما هرچه داریم از رهبر عزیزمان داریم. ما را از شب تار به روشنایی روز کشید. ما را از جهنم به بهشت کشید. ما را از خواب غفلت بیدار کرد. ما مرده بودیم، زنده‌مان کرد. از شما می‌خواهم که تقوی پیشه کنید و خود را بسازید و مستمندان را یاری و یتیمان را نوازش کنید. نگذارید که روزگار نوجوانی و جوانی قلب رئوف و پاکتان با مال حرام و سخن زشت آلوده شود.

فرازی از وصیت‌نامه «سید حمزه سجادیان»، پدر بزگوار 4 شهید سجادیان

شهادت: 23 دی 65، شلمچه

آرامگاه: بهشت زهرا، قطعه 26، ردیف 72، شماره 21

* تا ظلم هست، مبارزه هم هست

شهید سید داوود سجادیان

سخنم را با سخنی شیدا از امام عزیز آغاز می‌کنم که "خط سرخ شهادت، خط آل محمد(ص) و علی(ع) است". بلی برادر و خواهر، خط سرخ شهادت خطی است که آغازش از هابیل به دست قابیل و در امتداد این خط بر می‌خوریم به علی(ع) که در محراب نماز به دست منافقینی چون ابن ملجم به شهادت رسید و حسین(ع) سرور آزادگان جهان که فقط و فقط به خاطر حفظ مکتب و حاضر نبودن در زیر بار ظلم به دست یزید شربت شهادت نوشید و تمام شیعه تا به عصر حاضر که مشاهده گردید و می‌کنید که چه شهیدانی را تقدیم مکتب می‌کنیم و به خاطر اسلام چه کسانی را از ما می‌گیرند. چرا که ما می‌گوییم تا زنده هستیم تحت هیچ شرایطی زیر بار ظلم ابر جنایتکارها نخواهیم رفت و بهای سنگین این سخن را هم با دادن بهشتی و رجایی و ... می‌پردازیم و خواهیم پرداخت.

آخرین سخن من با امت شهیدپرور، بدانید که من اولین شهید نبودم و آخرین آنان نیز نخواهم بود چرا که تا ظلم هست و تا ما هستیم، مبارزه هم هست. چرا که "ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست"

فرازی از وصیت‌نامه شهید «سید داوود سجادیان»

شهادت: 10 اردیبهشت 61، خرمشهر

آرامگاه: بهشت زهرا، قطعه 26، ردیف 61، شماره 39

* به خدای کعبه که رستگار شدم

شهید سید کاظم سجادیان

"مادر و پدرم، برای من اگر کشته شدم گریه نکنید." چون چه زیباست لحظه مرگ که چشم از همه جا بسته و دست نیاز تنها به سوی او نهادم، پا بر جا در برابر هرچه غیر او ایستاده ، جان بر کف فریاد برآوریم: ای دژخیمان، بگشایید آتش سلاحتان را به روی من. بهترین طریق اتصال من به او شمایید و این تنها طریق رستگاری است. نعمتی ژرف می‌طلبم آن لحظه که قطره خون عاشقانه‌ام به هوا می‌پراکند و هر پاره تنم در سکوت و خون فریاد بر می‌آورد:‌ "به خدای کعبه که رستگار شدم."

آری، آنان که رفتند کاری حسینی کردند ولی آنان که ماندند کارزینبی کنند. خداوند این افراد را مشتری خود می‌داند پس خودتان را برای خدا بفروشید که مشتری خوبی دارید. اگر اعمال شما کم باشد، خراب هم باشد، می‌خرد. همانا قرآن می‌فرماید: "فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ " پس ین فرصت را از دست ندهید و بشتابید برای خدا که خدا دوست می‌دارد کسانی که برای او کار می‌کنند.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «سید کاظم سجادیان»

شهادت: 10 اردیبهشت 61، خرمشهر

آرامگاه: بهشت زهرا، قطعه 26، ردیف 19، شماره 23 

* مبادا بخاطر از دست‌دادن من از انقلاب انتظار داشته باشید

شهید سید کریم سجادیان

 

"...فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فی‏ سَبیلی‏ وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ..." پی آنان که مهاجرت کرده‌اند و بیرو رفتند از دیارشان و رنجانیده شدند در راه من و کارزار کردند و کشته شدند، از بدی‌‌هایشان در می‌گذرم و در بهشت‌هایی که نهرهایی در آن جاری است داخلشان می‌کنم (قرآن کریم، آل‌عمران، 194).

پدر و مادر عزیزم، من با اجازه شما به مدرسه خودسازی به جبهه رفتم و چند نکته‌ای را بهتر دیدم به شما تذکر بدهم. پدر و مادر گرامی، مبادا که در هنگام نبودم من در خانه ایجاد ناراحتی کنید. صبور باشید. امام و تمام رزمندگان را دعا کنید و یار و یاور او باشید. مبادا بخاطر از دست‌دادن من منتی بر کسی بگذارید و از انقلاب انتظار داشته باشید.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «سید کریم سجادیان»

شهادت: 7 دی 61، فکه

آرامگاه: بهشت زهرا، قطعه 26، ردیف 75، شماره 17

*گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید

شهید سید ابوالقاسم سجادیان

به جبهه می‌روم که اسلام را پیروز و صدامیان را نابود کنیم. "إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ" همانا جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند برای دوستان خاص خویش گشوده است. ای جوانان، اسلام به کمک شما احتیاج دارد. درخت اسلام خون می‌خواهد و اگر به حد کافی خون به این درخت نرسد، این درخت خشک می‌شود. به جبهه می‌رویم که انشاء‌الله اسلام را زنده کنیم و راه انبیاء را زنده کنیم. به جبهه می‌رویم که راه شهدا را زنده کنیم، که فریاد رهبر عزیزمان را به جان و دل بپذیریم. به جبهه می‌رویم که حق را از باطل، مظلوم را از ظالم جدا کنیم. به جبهه می‌رویم که ریشه صدامی را از بن برکنیم. اما شما گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید تا کفر از این دنیا برکنده شود. انشاءالله.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «سید ابوالقاسم سجادیان»

شهادت: 21 فروردین 62- فکه

آرامگاه: بهشت زهرا، قطعه 26، ردیف 76، شماره 17

*من حلیمه هستم، از خانواده‌‌ام همسر و 4 فرزندم به شهادت رسیده‌اند

در دیدار صدها نفر از بانوان فرهیخته کشور با امام خامنه‌ای در آستانه ایام ولادت حضرت فاطمه‌الزهرا(س) در اول خرداد ماه سال 90 که با رورهای بیداری‌ اسلامی و خصوصاً قیام شیعیان بحرینی مقارن شده بود، در دقایق پایانی سخنان مدعوین، مادر 4 شهید و همسر شهید سیدحمزه سجادیان، به جایگاه رفت و در پیامی که همسر یکی از فرزندان شهیدش قرائت کرد، با یادآوری مصائب خود در دوران دفاع مقدس به زنان مسلمان منطقه، به خصوص زنان بحرینی، آن‌ها را به ایستادگی در مسیر خداوند متعال فراخواند.

همسر شهید سجادیان و مادر بزگوار 4 شهید

«بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله علی ما انعمه و له شکر علی ما الهم. سپاس و ستایش خداوند را بخاطر نعمت‌هایی که بخشید و آن را شکر به خاطر آنچه که الهام کرد. سلام بر پیامبر رحمت و دختر گرامی‌شان حضرت فاطمه‌ زهرا(س) مادر یازده ستاره درخشان آسمان امامت و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن روحی له فداه و عرض سلام به محضر رهبر عزیز و فرزانه.

و سلام بر تو ای خواهر مسلمانم! تویی که با فریاد مشت‌های گره کرده‌ات از مردان دلیر و فرزندان رشیدت حمایت می‌کنی و حلقه‌های زنجیر ظلم و ستم استکبار و شیاطین را یکی پس از دیگری نابود می‌سازی و با ایمانی محکم و قدم‌هایی ثابت تا نابودی شیطان بزرگ پیش می‌روی. آیا می‌دانی راهی که تو اکنون در آن قرار داری چیست و چه قیمتی دارد؟ راه تو راه نور و سعادت و نجات است، راه حریت و آزادگی‌ست راه رسیدن به حیات طیبه است، راه خدا و راه نبوت است و این بسیار گران‌بها و با ارزش است.

شنیده‌ام شیطان صفتان به مسجد و مدرسه و خانه و کاشانه‌ات یورش می‌برند و وجود پاکتان را به خاک و خون می‌کشند و عزیزانتان را به شهادت می‌رسانند، نگران نباش که خدا با شماست.

من حلیمه هستم. نام من حلیمه است. از خانواده‌ من همسرم سید حمزه و 4 فرزندم سید کاظم، سید داوود، سید کریم و سید قاسم سجادیان به شهادت رسیده‌اند. هر بار که خبر شهادت فرزندانم را می‌آوردند در حالی‌که اشک شوق بر چهره‌ام بود و رو می‌پوشاندم تا مبادا دشمن شاد شود، دلم آرام بود و خوشحال بودم از اینکه خداوند متعال شهادت را نصیب خانواده‌ام نمود و هرگز فراموش نمی‌کنم آن روزی که خبر شهادت همسرم را به من دادند، وجودم پر از حسرت و اندوه شد، چرا که از قافله عشق جاماندم.

و اما شنیده‌ام در بحرین که دل‌های شما لبریز از عشق علی و فاطمه است، دشمن اسلحه‌اش را به قلب شما نشانه رفته است، اما بدانید راه شما راه خدا و راه خدا، راه پیروزی است و ما با دعایمان شما را حمایت می‌کنیم. والسلام علیکم و رحمه الله»